- صدقه دادن (خَ شُ دَ)
تصدق. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تزکی. (تاج المصادر بیهقی). چیزی در راه خدا دادن: چندان صدقه دادند که آن را اندازه نبود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 517). رجوع به صدقه شود
معنی صدقه دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- صدقه دادن
چیزی در راه خدا دادن
- صدقه دادن
اگر محبوس بیند که صدقه می داد، دلیل است که آزاد شود. اگر وامدار بیند، وامش گذارده شود. اگر زندان دید، خلاصی یابد. اگر ملحدی بیند، مسلمان شود. صدقه دادن به هر نوع که باشد، دلیل بر سعادت دو جهانی است. جابر مغربی
اگر عالمی بیند که صدقه داد، دلیل است که از عمر او فائده به مردم رسد. اگر بیند پادشاه صدقه داد، دلیل که عدل او به همه کس رسد. محمد بن سیرین
دیدن صدقه داد، دلیل ایمنی و آسایش است. اگر رنجوری بیند، از رنج خلاص شود.
اگر عالمی بیند که صدقه داد، دلیل است که از عمر او فائده به مردم رسد. اگر بیند پادشاه صدقه داد، دلیل که عدل او به همه کس رسد. محمد بن سیرین
دیدن صدقه داد، دلیل ایمنی و آسایش است. اگر رنجوری بیند، از رنج خلاص شود.
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(صَ دَ قَ)
لغت نامه دهخدا
ابن الحسین الحداد. مورخ است و به بغداد به سال 573 هجری قمری درگذشت. او راست: ذیلی بر تاریخ زاغونی. (الاعلام زرکلی ص 429). صاحب کشف الظنون ذیل تاریخ ثابت بن قره نویسد: علی بن عبدالله بن نصر حنبلی معروف به ابن زاغونی مکنی به ابوالحسن متوفی به سال 527 ذیلی تا بدین سال (527) بر آن نوشت سپس صدقه بن حداد ملقب به عفیف تا سال 570 بر آن ذیلی نگاشت و به سال 573 درگذشت
